نامهای قدیم دریای خزر
طبق بخشنامه دولت ايران نام رسمی این دریاچه در داخل ايران دریای خزر و در خارج ايران درياي كاسپين است.
همانگونه که در مورد بسیاری دیگر از عوارض جغرافیایی جهان رایج است برای دریای خزر نیز نامهای متفاوتی در زبانهای گوناگون استفاده شدهاست. در زمان قدیم، این دریا را به نام اقوامی که در ساحل آن زندگی میکردند، نام میگذاشتند؛ مثلاً طبرستانیها، گرگانیها یا هیرکانیها در قدیم در کنار این دریا بودهاند. به همین دلیل، اسم این دریا به نامهایی مانند هیرکانیها، طبرستان یا دریای پتوران شناخته میشدهاست. همچنین دریای گیلان، دیلم، آلبانیها در قفقاز و دریای کاسپی نیز به این نامها نامیده شدهاند.
دریای تپورستان
دریای مازندران یا تپورستان (تبرستان): در اسنادی که در مؤسسات تاریخشناسی روسیه است آمده که نوجین زیس در قرن دوازدهم نوشتهاست که ایرانیان این دریا را قرنها دریای تبرستان میخواندند، ولی چون واژهٔ مازندران میان بومیان تبرستان جایگزین گشته، آن را دریای مازندران میخوانند . همچنین در میان دانشمندان قرون پس از اسلام دریای مازندران به روی نقشهها ثبت میگشته ، گذشته از آن نام دریای تبرستان به دلیل مجاورت دولت تبرستان به آن بودهاست، نامهای جرجان، ساری، خراسان، گیلان که زمانی بر روی این دریا بودهاست، همگی به مناطقی از تبرستان باستانی (که مازندران امروزی باقیماندهٔ آن است) برمیگردد. به اعتقاد عنایتالله رضا، اصلاً سرزمین شمال ایران، در طول تاریخ نام مازندران نداشته، بلکه نخست «تپوران» و بعدها در دوره اسلامی «طبرستان» نامیده میشدهاست. درحالی که مازندران نام ناحیهای در شرق سیستان در شمال هند و در نزدیک ناحیه رود سند بودهاست. مأخذ قدیمیتری مانند «معجم البلدان» یاقوت حموی در اینباره به صراحت مینویسد: «من بسیار تلاش کردم تا ببینم نام مازندران از کجا بر این ناحیه در شمال ایران وجود داشته و هرچه گشتم، دلیلی بر این کار پیدا نکردم. معلوم است که این نام، نوساختهاست.» همچنین در کتاب «تاریخ طبرستان»، ابن اسفندیار نیز میگوید: «نام محدث است.» به اعتقاد او بدین ترتیب نام دریای مازندران به عنوان نخستین نام برای دریای شمال ایران منتفی است.
دریای خزر
دریای خزر: خزر نام قومی است که در بین شمال غربی دریا و دریای سیاه سکونت داشتند و به دین یهودیت گرویده بودند. بنای استحکامات بزرگی چون شهر دربند یا (باب الابواب) در شمال قفقاز در عهد ساسانیان، که برای جلوگیری از حملات خزران صورت گرفت، هنوز پا برجاست. رواج امروزی دریای خزر به طور کلی به زمان اشغالگری روسها در دوره قاجاریه و کوتاه سازی دست ایرانیان از این دریا برمیگردد. به اعتقاد عنایتالله رضا، «خزران»، قومی بودند که در زمان خسرو انوشیروان در قرن ششم میلادی از بقایای آنها به ناحیه شمال قفقاز آمدند و بهطور کلی در منطقه بخش وسطا و جنوبی رود ولگا زندگی میکردند و این، هیچ ربطی به دریای شمال ایران نداشته و فاصله قوم خزر تا این دریا بسیار زیاد بودهاست. او با اشاره به بررسیهایش برای پی بردن به دلیل نامگذاری دریای شمال ایران به نام خزر و آوردن اسم خزر در متون عربی، معتقد است: «در بررسیهایم در متون قدیمی متوجه شدم، تا قرن چهارم هجری قمری اصلاً نام خزر بر دریای شمال ایران گذاشته نشدهاست. مثلاً در کتاب»خوارزمی«و »سفرنامه ابن فضلان«اصلاً اسمی از خزر نیست. در دوره بنیامیه که حاکمان عرب، قفقاز را گرفتند، گروه مقابل خزر که با رم شرقی و بیزانس متحد بود، هنوز بهطور کامل شکل نگرفته بود و غارتگری میکرد؛ از طریق رود کر به عربها حمله کرد. عربها به این دلیل که آنها از رود کر حمله کردند، گمان کردند، از دریا به این رود آمدهاند، پس استنباط کردند که گویا این دریا، دریای خزر است. به همین دلیل، آن را بر مبنای گفتهها، »بحر الخزر«نامیدند؛ درحالی که این نام را بر چند دریای دیگر نیز گفتهاند. در متونی که ما به زبان عربی مشاهده میکنیم، اصلاً نام خزر را تا قرن چهارم هجری قمری نمیبینیم.» نام خزر برای نخستین بار در کتاب «حدود العالم» و در کنار نام دریای جرجان، طبرستان و دیگر نامها ذکر شده، ولی هیچ دلیلی بر اینکه این دریا «خزر» گفته شود، وجود نداشتهاست. اما در متون اسلامی و غربی قدیم، دو نام قدیم و مشهور «هیرکانیهاً یا»گرگان«که بعدها در دوره اسلامی عربها آن را»جرجانیه«نامیدند و»کاسپی«وجود دارد.
دریای قزوین
دریای کشوین (قزوین): بر پایهٔ دیدگاهی دیگر قزوین و کاسپین به ترتیب عربیشده و یونانیشدهٔ نام باستانی آن کشوین میباشد. این نام امروزه از سوی کشورهای عربی به شکل بحر القزوین به کار میرود. در زبان اردو نیز این دریا به نام بحیره قزوین خوانده میشود.
دریای گیلان
کهنترین سندی که در آن از دریای شمال ایران به نام دریای گیلان نام برده شده، کتاب مفقوده «خوتای نامگ» نگارش یافته در سدههای ششم تا هفتم میلادی یعنی در سالهای پایانی پادشاهی سلسله ساسانیان بودهاست. پس از حدود 400 سال بعد از نگارش کتاب خوتای نامگ، فردوسی در شاهنامه از طریق ترجمه متن زبان پهلوی خدای نامه به زبان نثر فارسی دری، به تنظیم شاهنامه دست یازید و در دو بیت از دریای شمال ایران به عنوان دریای گیلان نام برد.
ز دریای گیلان چن ابر سیاه | دُمادُم به ساری رسیده سپاه | |
ز یک سو به دریای گیلان رهست | چراگاه اسپان و جای نشست |
دریای کاسپین
كاسپین اصطلاحی است كه فرانسویها و انگلیسیها برای دریای شمال ایران بهكار میبرند. فارسی زبانان نیز (به اعتقاد عنایت الله رضا) به غلط آن را "كاسپین" مینامند. کاسپین خود از نام قوم آریایی کاسپی (یا کاسّی) گرفته شدهاست که ابتدا در کرانههای غربی تا جنوب غربی آن ساکن بودهاند و به تدریج تا کرانههای جنوبی آمدند. پژوهشهای جدیدی که دربارهٔ ژنتیک مردمان ساکن جنوب این دریا شده، گواهی بر این ادعاست که مازندرانیها و گیلانیها از نوادگان مردمی هستند که از غرب این دریا آمدهاند . کاسها که به نوعی مادر-قوم مردمان جنوبی و غربی این دریا محسوب میشوند، خود به دو دستهٔ کاسیها و کاسپیها تقسیم میشدند. «سی» در زبان گیلکی به معنی صخره و «پی» به معنی جلگهاست و به این صورت کاسهای ساکن جلگه کاسپیها نام گرفتهاند. نامهای کاشان و قزوین نیز مؤید این موضوع اند.
دیگر نامها
- دریای باکو: در قرون وسطا توسط بعضی اروپاییان
- دریای گرگان (هیرکانی): دریای هیرکانی (هیرکانیا) که در منابع یونانی و لاتین (Hyrcania Maro) آمده (منبع: هرودوت). هیرکانی یونانیشدهٔ وُرکان (گرگان) است.
- دریای گیلان
- دریای فراخکرت (وُئوروکَشَ): در اوستااز دریایی به نام وُئوروکَشَ نام برده شده که در نوشتارهای پارسی میانه از آن با نام فراخکرت یاد شدهاست. فراخکرت در زبان پارسی میانه به معنای فراخ بریدهاست. ابراهیم پورداود احتمال داده این دریا همان دریای خزر باشد. مهرداد بهار این دریا را با اقیانوس هند یکی دانستهاست. جهانشاه درخشانی این دریا را همان خلیج فارس دانستهاست.
- دریای آبسکون: پس از شکست سلطان محمد خوارزمشاه از چنگیز خان مغول، او به جزیرهٔ آبسکون در دریای آبسکون گریخت.
- دریای ساری
- دریای دیلم یا دیلمستان
- دریای 'کبود
- دریای خراسان در زمان حکومت طاهریان در خراسان و اتحاد و یگانگی آنها با علوبان تبرستان (و چیرگی قلمرو خراسان تا بخشهای شرقی دریا)، بدین نام شهرت یافت.
ویژگیها
عمق آن از شمال به جنوب افزایش مییابد. میانگین ژرفای این دریاچه در ناحیه شمالی کمتر از ۱۰ متر، در بخش میانی بین ۱۸۰ تا ۷۸۸ متر و در بخش جنوبی که آبهای کناره ایران را تشکیل میدهد به ۹۶۰ تا ۱۰۰۰ متر میرسد. تا ژرفای ۱۰۲۵ متری نیز در ناحیه جنوبی این دریاچه گزارش شدهاست.
جهت جریان آب این دریاچه از سمت شمال غربی به جنوب شرقی است. همین جهت جریان و ژرفای زیاد آب در کرانههای ایران که باعث کندی حرکت جریان میشود منجر به تجمع انواع آلودگیهای این دریاچه در سواحل ایران به میزانی بیش از کرانههای دیگر کشورها میشود.
این دریا، محیط زیست گرانبهاترین ماهیهای دنیا است. در بخش جنوبی دریای مازندران و رودخانههایی که به آن میریزند یعنی سواحل مربوط به ایران، ۷۸ گونه زیرگونه ماهی یافت میشود.از مهمترین رودخانههایی که به این دریا میریزد میتوان از سپیدرود و پیلورود (رود بزرگ) و هراز نام برد. دریای مازندران یکی از بومشناختهای آبی جهان است که محیطی مناسب برای زندگی و رشد مرغوبترین ماهیهای خاویاری جهان است. ۹۰ درصد صید ماهیان خاویاری مختص به این دریا است.
ثروتهای طبیعی
دریای خزر دارای ذخایر گاز، نفت و خاویار است. کل ذخایر اثبات شده نفت در این دریا ۵۰ میلیارد بشکه بودهاست و این یعنی حدود ۴ درصد از کل ذخایر نفت جهان .همچنین ۹۰ درصد خاویار جهان از این دریا صید میشود.اما صید بی رویه این ماهی سبب گشتهاست که بنابر گفته دانشمندان ۹۰ درصد از تعداد این ماهیان در یک قرن اخیر کاسته شود و اگر این روند ادامه یابد تا ۱۰ سال آینده به کلی در این دریا منقرض میشوند .
با سلام جهت استفاده از مطالب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد و لطفاً لينك ما را در وبلاگ يا وبسايت خود قرار دهيد و به دوستان خود معرفي نماييد باتشكر - مديريت وبلاگ
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.